واسه پسرم گفتم بابام عادتش بود هر وقت از جنگ برميگشت واسم يه سيب سبز ترش مياورد ، ولى حالا كه بعد مدتها برگشته و به شوق ديدن تو عزيز دلم از قبرش از باقى مونده هاى تنش بوى سيب مياد ، سيبشم من برات ميخرم ، پلاك پدرم رو به گردن پسرم انداختم ، به ياد پدرم ، اينجا بوى سيب مياد چون قبر پدر شهيدم اينجاست .
:: برچسبها:
بوى سيب ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1